مامانیمامانی، تا این لحظه: 31 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 37 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره
عقد مامانی و باباییعقد مامانی و بابایی، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
ازدواج مامانی و باباییازدواج مامانی و بابایی، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
سبحان از آغاز بارداریسبحان از آغاز بارداری، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
سبحان عزیزم از لحظه تولدسبحان عزیزم از لحظه تولد، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
وبلاگ آقا سبحانوبلاگ آقا سبحان، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

سبحان دنیای مامان و بابا

دلخوشم به دلخوشیت،دلخوشی جان و دلم

تولد 2 سالگی

  🎂عزیزترینم تولدت مبارک🎂   شیرینی دنیام، دلیل نفسهام، انگیزه زندگیم، جگرگوشه نازنینم، مرد کوچک امروز و بزرگ‌مرد فردا، امروز روز تولد تو است؛دو سال پیش در این روز و دقیقا این ساعت پا به این دنیا گذاشتی و دنیای من شدی😍 ❤️ از خدا ممنونم که منو مادر تو کرد ❤️ روز تولد تو روزی است که نه غصه و نه غم هیچکدام سراغ من نمی‌‌آید. پس این روز را به تو و خودم تبریک می‌گویم. پسر خوبم! نمی‌دانم پیش از به دنیا آمدن تو چگونه می‌زیستم و آیا اصلاً می‌زیستم؟ که اکنون نفسم به نفس تو بند است.😘             فکر نکنم کلمه‌ای...
21 ارديبهشت 1398

بای بای می می

پسر شیرین مامان (بقول بابا، سپر مامان)دیگه میخام کم کم از شیر بگیرمت.خیلی وقته دست دست میکنم  و نگران اذیت شدن توام.ولی الان از ی طرف ماه رمضون داره میرسه،از ی طرفم شیرم خیلی کمه و بشدت وابسته شدی و از طرف دیگه کم مونده به دوسالگیت ... واس همین فعلا از چسب زدن به یک می می شروع کردم و میخام کم کم قطع کنم که اذیت نشی.تا الان که خوب همکاری کردی و کمتر می می میخای و می می اوف شده رو ناز میکنی و میگی می می اووووووف. عشق مامان الان که دارم مینویسم،دقیقا دو روزه میشه که شیرمو نخوردی(1 سال .11 ماه.15 روزگیت).فقط میتونم بگم که کمک خدا بود که با اون شدت وابستگیت به اون راحتی از می می جدا شدی.البته موقع خواب اذیت میشی ولی ...
8 ارديبهشت 1398
1